نفس مامان و بابا

هدیه زیبای خدا

سلام گل پسرم امروز دیگه ۹ ماه انتظار تمام شد خدا تو رو که یکی از زیباترین هدیه هاش هستی رو به ما داد امروز پنج شنبه  ۹۳/۱۰/۴ ساعت ۱۷:10 تو به دنیا اومدی درست موقع اذان و خدا خودش در گوشت اذان گفت اینم اولین عکس از گل پسری   ...
5 دی 1393

جیگر بابا و مان داره میاد

سلام گل پسرم فردا ۹۳/۱۰/۴ اگه خدا بخواد فرشته آسمونی ما زمینی میشی و از دل مامانی به بغل مامانی و بابایی نقل مکان میکنی اخ که دلم برای دیدنت ثانیه ها رو  میشماره انشاالله که صحیح و سالم فردا شب چهره ماهت رو میبینیم دووووووستتتتتت داریییییییییییییییییم
3 دی 1393

برگشت بابایی از کربلا

هوای حرم هوای حسین سلام نفسم بوی کربلا رو احساس کردی ؟ بابایی بعد از یازده روز دوشنبه صبح از کنار حرم امام علی(ع) و امام حسین(ع) و حضرت اباالفضل اومد میدونم گل پسرم خودت هم متوجه شدی وقتی هم اومد باهات کلی صحبت کرد ، برات دوتا لباس خوشگل هدیه خرید و برد حرم امام حسین و حضرت اباالفضل برات تبرکشون کرد انشاالله هرچه زودتر بیای این لباس ها رو تو تنت کنیم زیر الطاف ارباب و علمدار سرباز پسرشون مهدی زهرا بشی. انشاالله به زودی میای و من تو و بابایی با هم میریم پابوسی ارباب گل پسرییییییییییی دووووووووووووووووووووسسسسسسسسسست داررررررررررریم  
26 آذر 1393

بدون عنوان

سلام نازنینم امروز رفتم سونو و جوابش رو هم گرفتم الحمداله شما سالم و سلامت بودید، شما رو هم تو سونو دیدم اخ قربونت برم خیلی قشنگ تو دل مامانی خوابیده بودی درضمن گل پسرم امروز بابایی از نجف پیاده بسمت کربلا حرکت کرد  انشااله قبول باشه ...
17 آذر 1393

مسافرت باباجون به کربلا

سلام گلم جمعه 14/9/93 بابایی به یکی از ارزوهای چند ساله اش رسیدو ساعت 11.30 جمعه شب راهی کربلا شد، بابایی خیلی وقته منتظر چنین روزی بود اما اول بخاطر تو گل پسر یکم دودل بود چون واقعا دوست داره موقع اومدنت باشه و اولین کسی باشه که نفس مامان و بابا رو میبینه، شبی که داشت میرفت کلی باهات صحبت کرد و از شما قول گرفت که تا اومدنش تو دل مامانی بمونی نازنین من الان دو روز که بابایی رفته  و تنها کسی که میتونه دلتنگی منو تسکین بده شما نازنینم هستی گلم امروز رفتم دکتر اقا دکتر تو رشد شما یکم مشکوک بود واسه همین یه سونو نوشت قراره فردا برم انجام بدم دل تو دلم نیست پسرم، به بابایی زنگ زدم که کنار حرم حضرت علی (ع) یه دعای ویژه برا سلامتی شما...
16 آذر 1393

سیسمونی محمد صدرا جووووووووون

سلام گل پسرییییییییییییییییی امروز ۹۳/۸/۲۰ من و باباجون همراه پدر جون و مادر جون و آقاجون و عزیز جون و عمه جون زینب و امیر رضا و خاله جون رفتیم تهران برای خرید سیسمونی برای گل پسرمون(دستشون درد نکنه) عشق مامانی برات کلی لباس و اسباب بازی و وسیله خریدیم تخت و کمد لباستم خریدیم که خیلی خوشگله کی میای که این لباس ها رو بپوشی دلبری کنی دوست دااااااارم عشق بابا و مامان محمد صدرا جوووووووووووووووووووون  
25 آبان 1393

عروسی عمه جون

سلام گل پسری این روز ها همه دارن آماده میشن برای عروسی عمه جون عید غدیر عروسی عمه صغری و عمو مهرداد انشاالله به پای هم پیر بشن و زندگی شادی داشته باشن مامانییییییی دلم برات یه ذره شده ثانیه ها رو میشمارم تا تو بیای ...
15 مهر 1393